سایه ی من به قلم زهرا باقری
پارت سی و هشتم :
برخلاف دفعهی قبل که اومده بودم، این دفعه باغستون مثل غار تاریک و ترسناک بود. یهجوری که اگه دعاهام همراهم نبود به غلط کردن میوفتادم!
مهرداد گفت:
- خدا بگم چیکارت کنه مهدی ببین آدم و به چه کارایی وادار میکنه!
- نترس، زود تموم می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مزدور
10مهرداد می ترسه من ذوق میکنم😂